باید به آدرس گروهی که عضو آن شده اید بروید و عضویت خود را لغو کنید. برای مثال، برای لغو عضویت در گروه های یا هو به آدرس www.groups.google.com بروید، روی sign in کلیک کنید و با نام کاربری و رمز عبور خود وارد شوید.در کنار my groups در سمت چپ صفحه که لیست گروه هایی که عضو آن هستید قرار دارد...
بدون شک زندگی ما بدون اختراعات تتوماس آلوا ادیسون(Thomas Edison) بسیار دشوار می شد. این خالق شگفت انگیز، فرهنگ ما را در شیوه های بیشماری با دستگاه های معجزه انگیز خود که از آزمایشگاه نیوجرسی وی به وجود می آمد، تغییر داده است. ادیسون در سال ۱۸۴۷ در اوهایو به دنیا آمد، و اولین اختراع خود را در سن ۲۲ سالگی به ثبت رسانید. آخرین اختراع ثبت شده از این دانشمند در سال ۱۹۳۳، دو سال پس از مرگ وی به ثبت رسیده است. در این بین، او تعداد ۱۰۹۳ امتیاز ثبت اختراع...
هر کسی زیبایی منحصر بفرد دارد. هر کسی رویاهایی دارد که دیگران چیزی در موردش نشنیده اند. هر کسی استعدادهایی دارد که مردم به آن توجهی نکرده اند...
شاهکارهای هنری زیر اثر است. وی در اروپا متولد شده در آسیا درس خوانده و همکنون در آمریکا زندگی میکند. تصاویر زیر طی 20 سال تجربه عکاسی بدست آمده است. البته بعضی متعلق به عصر دوربین های آنالوگ و برخی متعلق به عصر جدید هستند.
راستی یه نکته ی خیلی مهم : اگه به نظرتون وبلاگ خوبی دارم و خوشتون اومده ، که خب خداروشکر . ولی اگه به نظرتون وبلاگ جالبی نیست و ازش انتقاد دارید ، من قسمت نظرات رو باز گذاشتم تا راحت و آزاد و بدون نیاز به تأیید نظرتو نو بگید .
شکوفایی تمدن بشر، برآیند ایده های مهندسین تلاشگر است. پنجم اسفند روز مهندس به همه بچه های فنی مهندسی مبارک
پسری که نمی دانست پژواک چیست.. در دره ای فریاد کشید: "چه کسی آنجاست؟" و انعکاس صدا به سوی او بازگشت: "چه کسی آنجاست؟" کودک نمی توانست صاحب صدا را ببیند، از او پرسید: "شما که هستید؟" و صدا بار دیگر به سویش برگشت: "شما که هستید؟"
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت او بچه را رها کند. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت. پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی مناسب بیابد.
پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود. خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از و خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: این زخم ها را دوست دارم، اینها خراشهای عشق مادرم هستند.